نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دکتری زبان و ادبیات فرانسه دانشگاه تبریز
چکیده
ولادیمیر پراپ بهعنوان ساختارگرا و مردمشناس روسی تلاش کرد نظام واحدی را تدوین کند که در همۀ داستانها بدون در نظر گرفتن واگرایی زبان، ادبیات و فرهنگ کار کند. کتاب شاهنامۀ فردوسی یکی از شاهکارهای ادبیات فارسی است که میراث فرهنگی و هویت گذشتۀ تاریخی ما محسوب میشود. هدف این پژوهش آن است که نشان دهد آیا تمام این ساختارهای ثابت و کارکردهای دائمی مورد نظر پراپ در بخشی از شاهنامه با عنوان ضحاک؛ کاربستپذیر هستند یا خیر. پراپ نظریۀ خود را با مطالعۀ داستانهای عامیانه که ساختار روایی نسبتا سادهای دارند، توسعه داد. شاهنامه که یک اثر حماسی بسیار پیچیدهتر است. بررسی میزان اطلاق کارکردهای پراپ بر این روایت حماسی و اینکه آیا برخی از کارکردها نسبت به سایرین مرتبط ترند، حائز اهمیت خواهد بود. در ادامه با توجه به جنبۀ تفکیکناپذیر شکل و محتوا، به تأثیر حماسه بر جامعۀ ایران اشاره میکنیم. این امر ما را به تحلیل ویژگیهای داستان و مفاهیم جاودانه در تلاقی فرم و محتوا که مشخصۀ کار فردوسی است، سوق میدهد. جالب است بررسی کنیم که چگونه بازنمایی تمثیلی از جامعه و همچنین نقص انسان در داستان ضحاک تجلی یافته است.
کلیدواژهها