نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری گروه زبان فرانسه، واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامی، مشهد، ایران.
2 استادیار گروه فرانسه، واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامی، مشهد، ایران. (نویسنده مسئول) و پژوهشگر مدرسه ی عالی مطالعات جامعه شناسی پاریس
3 استادیار گروه فرانسه، واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامی، مشهد، ایران.
چکیده
این مقاله با بهرهگیری از رویکرد رواننقدی شارل مورون به بررسی اسطوره شخصی در آثار میشل اوئلبک میپردازد و میکوشد ساختارهای ناخودآگاه بنیادینی را آشکار سازد که جهان ادبی او را شکل میدهند. تحلیل حاضر نشان میدهد که نوشتار اوئلبک عمیقاً متأثر از ضایعه روانیِ رهاشدگی از سوی مادر است؛ زخمی اولیه که بهمنزله بنیان روانشناختی نگرش او به هستی عمل میکند. این اسطوره فردی در آثار روایی اوئلبک از طریق مضامین تکرارشوندهای چون انزوای هستیشناختی، ناکامی در روابط عاشقانه، نگاه سرد و بیاعتقاد به جنسیت، ترس از فرسودگی و پیری، و جستوجوی عقلانی اما ناامیدانه برای معنا نمود مییابد.
شخصیتهای اوئلبک اغلب در تنهاییای عمیق و شکننده گرفتارند و در پی عشقی رهاییبخش برمیآیند، اما همواره با شکست مواجه میشوند. مقاله نشان میدهد که تکرار این مضامین صرفاً یک ویژگی سبکشناختی نیست، بلکه بازتاب تلاشی ناخودآگاه برای ترمیم فقدانی عاطفی و ژرف است. با این حال، این میل به آشتی هرگز به نتیجه نمیرسد و جهان داستانی اوئلبک را در چرخهای بسته و بدبینانه گرفتار میسازد.
در نتیجه، ورای ابعاد جامعهشناختی و ایدئولوژیک، نوشتار اوئلبک پیش از هر چیز بهمثابه کاوشی درونی و وجودی در ژرفای ناخودآگاه فردی ظاهر میشود؛ جایی که نویسنده بهطور همزمان در نقش آفریننده و اسیر اسطوره شخصی خویش حضور دارد.
کلیدواژهها