نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استاد یار و عضو هیات علمی گروه زبان فرانسه دانشگاه آزاد اسلامی ، واحد اراک، اراک، ایران
چکیده
چکیده
چکیده
در کتاب مجنون الزا (1963)، لویی آراگون به بازخوانی اسطورۀ شرقی لیلی و مجنون میپردازد و آن را در بستر تحولات پرآشوب قرن بیستم قرار میدهد. این خوانش نو در فضایی آکنده از تنشهای سیاسی، سرخوردگیهای ایدئولوژیک و بحرانهای عمیق معنوی نویسنده شکل میگیرد. آراگون به کمک ظرفیتهای نهفتۀ عشق عرفانی، میکوشد تا این داستان کهن را به نماد مقاومت شاعر، احیای حافظۀ جمعی و دمیدن نسیم امید در دل تند بادهای زمانه بدل سازد. پژوهش حاضر به واکاوی شیوۀ بارآفرینی داستان عرفانی لیلی و مجنون از سوی آراگون میپردازد؛ اسطورهای که در قالبی شاعرانه و متناسب با مقتضیات تاریخی و سیاسی او بازآفرینی شدهاست. هدف آن است نشان داده شود که چگونه عشق متعالی به سمبل زیباشناختی و نمادین در مبارزه با اصول انسانستیزمبّدل میشود و چگونه تصویر زن، در مقام واسطۀ معنا و انسانیّت، به جایگاهی ستایشبرانگیز دستمییابد. روش تحقیق بر بنیاد تحلیل تطبیقی میان روایت کلاسیک جامی در قرن چهاردهم و بازخوانی نوین آراگون بناشده و خوانشی بینامتنی را پیشنهاد میکند که بر تعامل میان سنتهای شعری شرق و غرب استواراست. آراگون با خلق اثری تلفیقی، تغزّل عاشقانه، تخیّل عرفانی و تعهد سیاسی را درهم میتند و از رهگذر گفتوگوی میراثهای فرهنگی شرق و غرب، به این اسطورۀ دیرینه، نوایی نو، انسانی و جهانشمول میبخشد. از این منظر، شعر در نگاه آراگون به میدان مقاومت و انتقال معنا بدل میشود و عشق متعالی به واپسین سنگر در برابر نومیدی و فراموشی مبدّل میگردد.
کلیدواژهها