الهام توانا؛ اسفندیار اسفندی
چکیده
در سورفیکسیون (فراتخیل)، مفهوم و ژانر ادبی که توسط ریمون فدرمن ابداع شد، آنچه در برخورد نخست توجه خواننده را به خود جلب میکند جایگاه حقیقت است. به عبارت دیگر، از همان ابتدا ذهن مخاطب درگیر این پرسش میشود که اگر نویسنده در این نوع ادبی رخدادهای واقعی زندگیاش را تعریف میکند، موضوع تخیل در اثرش که ویژگیهای ...
بیشتر
در سورفیکسیون (فراتخیل)، مفهوم و ژانر ادبی که توسط ریمون فدرمن ابداع شد، آنچه در برخورد نخست توجه خواننده را به خود جلب میکند جایگاه حقیقت است. به عبارت دیگر، از همان ابتدا ذهن مخاطب درگیر این پرسش میشود که اگر نویسنده در این نوع ادبی رخدادهای واقعی زندگیاش را تعریف میکند، موضوع تخیل در اثرش که ویژگیهای اتوبیوگرافی را نیز دارد چه میشود؟ اگر نگارنده حقیقت زیستهاش را بیان میکند، به چه دلیل بستری برگرفته از تخیل را برای بازنمایی آن برمیگزیند؟ آیا مسألهی حقیقتی دستکاری یا بازسازی شده یا حتی فراتر از آن بحث کتمان حقیقت در میان است؟ کتمانی که نویسنده کموبیش به آن اذعان دارد. به طورکلی، در حوزهی آثار راجع به منِ نویسنده، حقیقت یکی از مشغلههای ذهنی در خوانش انتقادی است که از قرنها پیش آغازشده و بحث میان ولتر و روسو یکی از مثالهای شناختهشده در این زمینه است. در پژوهش حاضر، قصد داریم فراتخیل و تخیل را از دید فدرمن بررسی کنیم و برای مطالعهی بهتر فراتخیل و مفاهیمی چون واقعیت و تخیل نزد این نویسنده به دو اثرش با عناوین «هیس» و «بازی ورق» با تکیه بر جامعهشناسی متن از دیدگاه پییر زیما خواهیمپرداخت.
مریم رفیع زاده؛ مجید یوسفی بهزادی
چکیده
مقالهی حاضر بر آن است تا به مطالعهی نوشتار خودزیستنامهی آندره ژید (1951-1869) در اگر دانه نمیرد بپردازد و تقابل بین تناقض و واقعیت را در اعترافات شخصی او آشکار سازد. در واقع، مبانی اتوبیوگرافی (خودزیستنگاری) فیلیپ لوژون بهعنوان معیاری مناسب بهکار گرفته میشود تا بازآفرینی تصویر خویش و خلق دوبارهی خود (آندره ژید) هدف ...
بیشتر
مقالهی حاضر بر آن است تا به مطالعهی نوشتار خودزیستنامهی آندره ژید (1951-1869) در اگر دانه نمیرد بپردازد و تقابل بین تناقض و واقعیت را در اعترافات شخصی او آشکار سازد. در واقع، مبانی اتوبیوگرافی (خودزیستنگاری) فیلیپ لوژون بهعنوان معیاری مناسب بهکار گرفته میشود تا بازآفرینی تصویر خویش و خلق دوبارهی خود (آندره ژید) هدف هر نگاه جستجوگر قرار گیرد: من «متحرک» یا من «واقعی» ؟ این بدان معناست که ژید با اشاره به عبارت حقیقت ثانویه که میل باطنی تلقی می شود، تلاش میکند سرگذشتنویسی خویش را در روایتی مصلحتطلبانه توجیه کند. بدین ترتیب، کاربرد مبانی اتوبیوگرافی لوژون، برای بررسی اگر دانه نمیرد بهعنوان اثری دوگانه پیشنهاد میدهیم، بهطوریکه تناقض و یاواقعیت آن در هویتی پیچیده و نگاهی به گذشته متبلور میشود. تلاش خواهیم کرد در این اثر دیدگاه ژید را در قبال اتوبیوگرافی نشان دهیم و انگیزه های وی را در نقش یک راوی فرصتطلب مشخص نماییم.